اگر اراجیف شوق را جدی بگیریم، آنگاه در شهر و استان یزد، سنگ روی سنگ بند خواهد شد؟!

شوق الشعرا چهره منفی (!) سالهای پس از پیروزی انقلاب است. او که ذوق نوشتن و مطرح شدن داشت، در جریان پیروزی انقبلاب اسلامی ایران جذب و دمخور با گروهک منافقین(!) شد. پس از اینکه منافقین دستشان به خون بهترین فرزندان ملت آغشته گشت و بسیاری از آنها به خارج از کشور متواری شدند، شوق برای پاک نمودن خود ار آن همه جنایت(!)، به عنوان توّاب (!) ظاهراً از آنها فاصله گرفت، توّابهایی (!) که باز بعضی از آنها به واسطه افکار انحرافی و ارتباط با سازمان منافقین امثال شهید صدوقی را به شهادت رساندند.      

وی پس از سرخوردگی (!) و خدمت برای منافقین(!)، حرفه میوه فروشی (!) را برگزید و در این کسب و کارش نیز رعایت انصاف (!) نکرد و به قول خودش هنگامی که دیدیم مردم هر چه قیمت را بالا می بریم می خرند زردآلوهای قیطی(!!) کیلویی 20 تومان را کم کم تا کیلویی پنجاه تومان می فروختیم! بالا رفتن سود همان و فیلشان یاد هندوستان کردن هم همان، و وی به اعتیاد (!!!) روی آورد و مغازه میوه فروشی (!!) را نیز از دست داد. این مدعی دیروز مدافع خلق(!) ، در کوران جنگ و خون و شهادت(!) ، چنان در سنگر گرانفروشی (!) مقاومت کرد که لحظه ای هم به ذهنش خطور نکرد که سنگری در دفاع از هم وطنانش وجود دارد(!) ، اما برای تنوع هم که شده حدمت به خلق را در سنگر اعتیاد (!!) دنبال نمود.

پس از این وی سالیانی خود را مشغول برنامه های تأتر(!)  نمود. در جریان دوم خرداد 76 بخت و اقبال به او روی آورد(!) چرا که سینه چاک خاتمی (!) گشته بود. وی مدتی را در همکاری با اداره ارشاد (!) در گسترش ایستگاههای مطبوعاتی (!) استان یزد گذراند و از این بابت زندگی اش کاملاً دگرگون شد و توقعات آقای شوق هم بالا رفت. از این پس مسئولین(!)  باید بیشتر به او می رسیدند که چنین نکردند و او با اهرم نوشتن (!) بر علیه آنان وارد عمل شد و نامه شب به خیر برای خاتمی نوشت. با عفول(!) دوم خرداد و کاهش باج دهی ها (!) می بایست ممرّ در آمدی داشته باشد(!)  لذا با تأسیس سایت شوق دات کام (!) و حربه نوشتن وارد عمل شد.

او که هنرش سیاه کردن(!)، باج گیری(!) و پاچه خواری(!) است تا کنون توانسته با یک سایت (!) به اهداف پلید (!) خود برسد. او که هنوز با منافقین(!!!)  ارتباطط دارد و از آنها دستور(!!) می گیرد، جدای از خطوط سیاسی(!!) ، از هر وسیله ای (!!)هم برای رسیدن به اهداف شیطانی (!!) خود استفاده می کند. او اگر بخواهد کسی را سیاه (!) کند در مطلب دیگران دستکاری (!) می کند و هیچ توضیحی هم نمی دهد(!)  که اینها مربوط به صاحب مطلب نیست و در جای دیگر همین اضافات را به حساب صاحب مطلب (!) می گذارد. و هر وقت به این کار ناشایست(!)  وی اعتراض می کنی با سرهم نمودن اراجیف، نسبت تهدید (!) به طرف می دهد تا پیش نشسته باشد که پس نیافتد.

از اینچنین آدمهایی بعید نیست که برای خراب کردن طرف مقابل خودزنی (!) هم بنمایند. شوق هم اکنون با فرزند نظامی اش (!) که گویا صبحگاه (!) و شامگاه (!) را در منزل پدر برگزار می کند، و با فرزند دیگر فراری از خدمتش(!) ، پدر را در امورات (!) سایت همراهی می کنند. شوق برای باج گیری(!) افرادی چون سفید (!) را نشانه می رود و مرتب بر علیه وی مطلب می نویسد تا اینکه طرف کیسه را شل کرده (!) و مسئله تا اندازه ای تمام می شود. این روزها وقت کاسبی شوق (!) است زیرا می داند که چه صاحب منصبانی (!) از آمدن  افرادی چون باقری (!) به صحنه انتخابات شوراها ناخوشایند هستند لذا، برای پاچه خواری(!) آنها هم که شده دنبال سوژه است و از دو مطلب سایت قطره (!) از کاه کوه ساخته(!)  و عبارتهایی بسیار زشت و زننده (!) بر علیه باقری به کار برد تا تنورش (!) را هر چه بیشتر داغ نگه دارد. اگر چه او مطالب را از روی سایت خود برداشته (!!) ولی برای خالی نبودن عریضه اراجیف نامه تهدید (!!) را جاگذاشته است.

در آینده به مواردی از سیاه کاری های شوق اشاره می شود.      ادامه دارد....

( پرانتزها و علامت های سوال متعلق به باقری نیست و دست کاری مورد ادعای یاقری می باشد) (و اما لازم به توضیح است که متاسفانه، باقری مواظب تشابه فامیلی نبوده، و فرد دیگری را که هم نام و هم فامیل ما می باشد، با ما اشتباه گرفته است. خدا از سر تقصیرات این بندگان مومن خدا که اینگونه درست و عادلانه قضاوت و تحقیق می کنند بگذرد! آمین)

 

 

حق پیگیری قضائی در رابطه با تهمت های آقای باقری برای اینجانب محفوظ می باشد

.منبع:شوق دات كام

يزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا